بازی مار و پله از کجا پیداش شد؟
هر بچهای حداقل سیصد و بیست بار توی زندگیش مار و پله بازی کرده! معمولاً هم اینجوریه که شما وقتی میری بازی منچ بخری یه بازی مار و پله هم بهت اشانتیون میدن؛ یعنی انگار هنوز کسی این بازی طفلکی رو به رسمیت نمیشناسه و هیچ کس نمیره توی مغازه بگه ببخشید آقا مار و پله دارید؟ اینه که جون مار و پله به جون منچ بنده! اما ما توی این متن میخوایم حسابی به مار و پله توجه کنیم و کمبود محبتش رو یه جورایی جبران کنیم، میخوایم براتون از تاریخچه مار و پله بگیم و بعد با هم کشف کنیم ببینیم این مارها و پلهها از کجا پیداشون شد و چی شد که سر از بازیها درآوردن؟ آمادهای؟ پس بزن بریم!
آموزش بازی مار و پله ؟ نگو که بلد نیستی
خب بازی مار و پله رو که دیگه همه بلدن. فقط کافیه تاس رو بندازی بالا تا بازی شروع بشه. راستی تا یادم نرفته بگم که یه مطلب خیلی جالب درباره تاریخچهی تاس هم برات نوشتیم که پیشنهاد میکنم حتما بخونیش، مطمئنم خوشت میاد:
تاریخچه تاس : تاس چی بود؟ چی شد؟
خب داشتیم میگفتیم، تاس رو میندازی بالا و هر عددی رو نشون داد باید همونقدر توی صفحه بازی مار و پله بری جلو! حالا ممکنه شانسی پات برسه به پله و بری بالا و یهویی اوج بگیری یا اینکه مار نیشت بزنه و یه دفعه سقوط کنی به خونههای پایینی! همه چیز فقط و فقط به عددی که روی تاس نشون داده میشه بستگی داره! اما آیا این بازی همیشه اینجوری بوده؟
تا جایی که ما میدونیم اولین بار یه نفر یه پارچه برداشته و با گواش صفحه بازی مار و پله رو روی پارچه نقاشی کشیده! اسم بازی هم قبلا جنانا یا جین بازی بوده!
داستانهای پشت پردهی بازی مار و پله
خب بچهها داستان اینه که هندیها بدجور به سرنوشت، خواستهی انسان و بخت و اقبال اعتقاد دارن (درست مثل ما) همین شد که نشستن با خودشون فکر کردن چه جوری میشه فلسفهی سرنوشت رو برای بچهها توضیح داد؟ که یهو گفتن آهان! فهمیدیم! و نتیجهش هم شد بازی هیجان انگیز مار و پله!
این بازی خیلی شبیه زندگیه، مث وقتی که تلاش میکنی به چیزی برسی اما درست توی یه قدمی هدف، یه اتفاق پیشبینی نشده مث مار نیشت میزنه و باعث میشه از هدفت دور بشی اما در عوض یه وقتایی هم که داری آروم آروم پیش میری، دست سرنوشت یه نردبون صد و بیست پله میذاره سر راهت و میگه: بیا برو بالا که زودتر برسی!… کلا این بازی میخواد بگه زندگی پر از مارها و پلههاییه که فکرشم نکردی.
یه داستان دیگه هم دربارهی این بازی وجود داره که مربوط به اخلاق میشه. یعنی میخواد بگه اگه توی زندگی کارای خوب خوب بکنی، با آدما مهربون باشی، ساعت 9 آشغالا رو بذاری دم در، وقتی مامانت میگه برو خرید بگی چشم (کارای خوب زیاده دیگه چی کار کنیم؟ هر چی مثال بزنیم تموم نمیشه) خلاصه اگه کار خوب بکنی جایزهت یه نردبون سیصد طبقهست که ازش بری بالا و به آسمونا برسی، ولی اگه کارای بد بد بکنی (من که هیچچی به ذهنم نمیرسه بخوام براتون مثال بزنم، تازه از اتاق فرمان هم اشاره میکنن این چیزا بدآموزی داره و نباید زیاد دربارهش صحبت کنیم، در جریانید که؟) خلاصه اگه خدای نکرده یه کار بد انجام دادین، به عنوان تنبیه یه مار سر راهتون سبز میشه، نیشتون میزنه و یه کاری میکنه که یهو با کله سقوط کنید پایین جدول!
مار یا پله؟ مساله این است
خب معلومه که همه دوس دارن بازی پر از نردبون و پله باشه که هی ازش بالا برن و زودتر به خونهی آخر برسن اما تصور کنید اگر این بازی پر از نردبون بود چقدر همه چیز بیمزه میشد! مگه نه؟ بنابراین وجود مارها به شدت ضروریه! حتی توی بازیهای قدیمیتر تعداد مارها بیشتر از تعداد نردبونها بوده، به خاطر این که به بچهها بگن مسیر رسیدن به خوبی همیشه سختتره!
اصلا این مار و پله ها نشونهی چی هستن؟
یه نسخهی خیلی قدیمی از این بازی وجود داره که 5 تا نردبون داره و 12 تا مار! خیلی سخت میشه مگه نه؟ یعنی وقتی به صفحه نگاه میکنید میبینید این بازی اول مار بوده بعد دست و پا درآورده! حالا اگه گفتید توی اون نسخههای قدیمی، این مارها و پله ها هرکدوم نشونهی چی بودن؟
5 نردبون نشونهی ریاضت(یعنی سختی کشیدن)، ایمان، سخاوت(یعنی بخشنده بودن)، اعتبار و دانش بوده! 12 تا مار هم نشونهی 12 تا کار بد بودن، کارهایی مثل حرص، دروغگویی، غرور، خشم و شک و…
بعدها این بازی به هر کشوری که رفت یه جورایی با فرهنگ مردم اون کشور سازگار شد، مثلا وقتی به امریکا رسید تبدیل به یه بازی خیلی کودکانهی باحال شد. کارهای خوب هم تبدیل شد به حرکت توی چمن و نجات گربه از روی درخت و… کارهای بد هم چیزهایی مث درس نخوندن و زیاد شیرینی خوردن و… بود.
کلام آخر
خب اینم از تاریخچه مار و پله! این بازی رو میشه تا چند دست پشت سر هم بازی کرد و خسته نشد. مار و پله مث سیبزمینی سرخکردهست که هیچوقت تکراری نمیشه، جوری که میتونی کلی بشینی و تاس بریزی و بازی کنی.
چیزی که مهمه اینه که هیچ ماری توی بازی وجود نداره که بتونه جوری نیشت بزنه که تو از بازی پرت بشی بیرون، تو همیشه میتونی توی صفحهی بازی بمونی و با مارها بجنگی، بدون این که ناامید بشی تاس رو بندازی و بری بالا و بالاخره به خونهی آخر برسی! فقط باید یه روحیهی جنگنده و قوی داشته باشی!
توی این بازی مهم نیست یک میاری یا شیش، ممکنه با یک آوردن به نردبون برسی اما با 6 آوردن مار نیشت بزنه، پس اینو بدون که درست مث زندگی واقعی هر حرکت کوچیکی هم میتونه خیلی تاثیرگذار باشه و تو رو چندین پله بالاتر ببره. پس یادت باشه مهم حرکت کردنه و با یه جا نشستن و دست رو دست گذاشتن هیچ کاری پیش نمیره که نمیره! قبوله؟
Add Comment